درباره‌‌ی عاقبت 1 رویا (مجموعه داستان)

1 شب پدر خواب بدي ديده بود و وقتي كه بيدار شده بود، براي اين كه بلا از خانواده دور بشود، گوسفندي نذر كرده بود. اما چند سالي بود كه نمي‌توانست گوسفندي بخرد و نذرش را ادا كند، تا حالا كه اين بره كوچولو خيالش را راحت كرده بود. ما بچه‌ها نمي‌توانستيم تصورش را بكنيم كه روزي اين بره بزرگ مي‌شود و زندگي‌اش را قرباني سلامتي خانواده ما مي‌كند. بره كوچولو هم كه اصلا نمي‌فهميد نذر چيست و قرباني شدن چطوري است.

آخرین محصولات مشاهده شده