«روح بشر، يک نهايت تحملي دارد. و وقتي درهم ميشکند، فقط معجزه قادر به التيام بخشياش است.»
جان باروز، مقالهنويس آمريکايي
اثر ديگري از ميچ البوم، نويسنده، روزنامهنگار، خبرنگار، گزارشگر و مفسر ورزشي، نمايشنامهنويس، فيلمنامهنويس، مجري برنامههاي تلويز...
گر شانس اين را داشته باشيد که به کتابخانه نيمهشب برويد و خودتان تمام زندگيهاي ديگرتان را ببينيد چه اتفاقي خواهد افتاد؟ امکان دارد هر کدام از اين زندگيها بهتر از زندگي حال حاضر شما باشند؟
نورا با سوالي اين چنيني به سراغ کتابخانهاي مرموز ميرود که بدان...
شما از شرايط روحي ما چه ميدانيد؟
يا از قب ذهنمان؟
چيزي دارد قالب را به لرزه مياندازد؛ عقل را ميلرزاند و قالبش بيرون ميريزد. ما عقلمان را از دست ندادهايم؛ عقلمان دارد ما را از دست ميدهد.
دربارهي يك قرن پيش حرف ميزني. بچهها بزرگ ميشن. ربطهها شگست ميخورن. عشق ته ميكشه، مهر و محبت و دوستي و وفاداري هم همينطور. اتفاق نامعمولي نيست. تا بوده همين بوده.
come on, Bayview, you know you've missed this.
A ton of copycat gossip apps have popped up since Simon died, but in the year since the Bayview four were cleared of his shocking death, no one's been able to fill the gossip void quite like he could. The pr...
رمان «زنداني آسمان» قسمت سوم از چهارگانه ي «گورستان کتاب هاي فراموش شده» است و درواقع جلد سوم کتاب بسيار پرطرفدار «سايه ي باد»، اثر کارلوس روييث ثافون.
ثافون در اين رمان مقدمه اي رازآميز فراهم مي کند تا دهن خواننده را براي ورود به فضاي دگرگون و غيرقابل تصو...
کتاب وصيت‌ها نوشتهي مارگارت آتوود است که براي نخستين بار در سال 2019 نوشته شده است. اين کتاب به نوعي ادامهي کتاب سرگذشت نديمه محسوب ميشود و داستان آن 15 سال بعد از آخرين حوادث کتاب سرگذشت نديمه روايت ميشود. رمان وصيت‌ها در سال 2019 برندهي جايزهي من بو...
جاي تامل نبود. بايد هر چه زودتر خود را به جايي امن ميرساند. او با موقعيت جزيره آشنا بود. براي همين به سرعت از آپارتمان بيرون رفت و دوچرخهاي را که در پارکينگ بود، برداشت. سوار شد و به سرعت خود را به جادهاي که به کوهستان ميرفت رساند. سهيلا يک لحظه به پشت...
اين زنان اگرچه بهظاهر قرباني حوادث خانوادگي گشتهاند، درواقع و بهقولِمعروف قرباني «قتلهاي ناموسي» شدهاند. جناياتي که معمولاً از ترس اقدامات تلافيجويانه، کسي درموردِ آنها سخني نميگويد. بااينحال همه در جريان آن هستند. تمام روستا در جريان است. همسايه...
مرلين عاشق زيبايي بود
نه يك زيبايي معمولي و ساده
بلكه زيبايي زندگي
خوبي و انسانيت را دوست داشت.
او خودش خوب بود
در كارش خوبيها را جستجو ميكرد
و با كل دنيا سهيم ميشد؛
در نوشتههايش
با فرزندانش
در هر لحظه از زندگي
تجربههاي كوتاه فرصت كوتاهي است براي زمانه و جامعهاي كه در آن كوتاهترين فرصتها و حوصلهها از آن مطالعه است. انتشار تجربههاي كوتاه آن است كه نسل جوان ما، ضمن آشنايي ما با ادبيات نمايشي و داستاني جهان، انس بيشتري با كتاب و ميل فزونتري به مطالعه پيدا كند.
