درباره‌‌ی قاچار قوچار

«اين که مي‌‌‌‌‌گويند ما نيستيم که سوار پول‌‌‌‌‌ايم، پول است که سوار ماست حرف درستي است. کم که باشد خجولانه رفتار مي‌‌‌‌‌کند، زياد که باشد گستاخ مي‌‌‌‌‌شود و افسار ما را به دست مي‌‌‌‌‌گيرد.» از متن کتاب نقل مکان از خانه‌‌‌‌‌اي تنگ و تاريک و پر از مورچه به يک خانه‌‌‌‌‌ي ويلايي بزرگ تنها گذاري نيست که خانواده از سر مي‌‌‌‌‌گذارند. راوي، مردي جوان و حساس، از گردابي که در اطرافش به پا شده هاج و واج مانده است. تنها کاري که از او برمي‌‌‌‌‌آيد اين است که به کافه‌‌‌‌‌اي پناه ببرد که به جهان قديم تعلق دارد و آن‌جا پيشخدمتي باخبر از سرّ درون تسکينش دهد. اعضاي خانواده معادلات خود را تغيير مي‌‌‌‌‌دهند و خواسته‌‌‌‌‌هايي ديگر مي‌‌‌‌‌يابند، رشته‌‌‌‌‌هاي ديگري گره مي‌‌‌‌‌خورند و رشته‌‌‌‌‌هايي از هم مي‌‌‌‌‌گسلند و کشمکش خطرناکي آن پشت‌‌‌‌‌ها قوام مي‌‌‌‌‌بايد. داستاني پر از تعليق و بازيگوشي و در نهايت هراسناک درباره‌‌‌‌‌ي پيامدهاي موفقيت و ثروت به زبان کاناده‌‌‌‌‌اي که به زبان‌‌‌‌‌هاي مختلف ترجمه شده است.

آخرین محصولات مشاهده شده