درباره‌‌ی دختر سرکه‌ای (بازگویی رام کردن زن سرکش)

پيوتر پرسيد: «شايد به خاطر زبان باشه؟ من کلمات رو بلدم اما باز نمي‌تونم اون‌طوري که دلم مي‌خواد مقصودم رو بيان کنم. مثلاً تو انگليسي وقتي دارم با تو حرف مي‌زنم هيچ “تو”ي خاصي وجود نداره. تو انگليسي فقط يه “تو” هست و من بايد از همان “تويي” که موقع صحبت کردن با تو ازش استفاده مي‌کنم، براي صحبـت با يـه غريـبه هم استـفاده کنم. اين‌جوري نمي‌تونم صميميتم رو نشون بدم. من تو اين کشور احساس غربت مي‌کنم ولي وقتي فکرش رو مي‌کنم مي‌بينم حالا ديگه اگه برگردم کشور خودم، باز اون‌جا هم احساس غربت مي‌کنم. اصلاً ديـگه خونـه‌اي ندارم که برگـردم. نه فاميـلي، نه جايـگاهي و دوست‌هام هم سه سال بدون من زندگي کردن. من ديگه هيچ جايي ندارم. بنابراين مجبورم وانمود کنم اين‌جا خوشبختم. بايد وانمود کنم همه‌چي... چي بهش مي‌گيد؟... معرکه‌اس.»

آخرین محصولات مشاهده شده