درباره‌‌ی مرا نگاه کن

يك روز بيش‌تر از اقامتش نمي‌گذشت كه فهميد هرگز نمي‌تواند در آن شهر اقامت كند. خيلي توريستي بود و انگار تمام شهر بدون هيچ نقشه‌اي، درهم و برهم ساخته شده بود. درحالي كه قسمت تاريخي شهر خانه‌هايي با ايواني در جلوي ساختمان داشت كه او انتظارش را مي‌كشيد، با ستون‌ها و جزئيات و روكش‌هاي چوب بلوط درختان بزرگ ماگنوليا در حياط خانه‌ها، آن محله‌هاي دوست‌داشتني تدريجا جاي خود را به مراكز تجاري با پاساژهاي كوچك و بقالي‌ها و رستوران‌هاي زنجيره‌اي و نمايشگاه فرش ماشين داد. ترافيك بي‌پايان در منطقه وجود داشت كه تابستان‌ها غيرقابل تحمل مي‌شد.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده