درباره‌‌ی آدم‌ها (نمایش‌نامه)

از اعماق راهروي زيرزمين صداي جديدي شنيده مي‌شود... تلق تلق تلق تلق تلق تلق... اريك از در ورودي راهرو فاصله مي‌گيرد... تلق تلق تلق... تلق تلق تلق تلق... اريك كوتاه كوتاه نفس مي‌كشد... تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق... قلبش به تپش افتاده و به سمت در نگاه مي‌كند... تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق... در يك لحظه زن ناشناسي از كنار در زيرزمين عبور مي‌كند و به سمت انتهاي راهرو مي‌رود و يك چرخ‌دستي قراضه با چرخ‌هاي معيوبي كه داخلش پر از رخت چرك است،‌ حمل مي‌كند. همين طور كه او چرخ‌دستي‌اش را به سمت انتهاي راهرو مي‌برد صدا كمتر و كمتر مي‌شود... تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق... تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق...

آخرین محصولات مشاهده شده