درباره‌‌ی 2 کبوتر 2 پنجره 1 پرواز (مجموعه داستان)

سرت را اگر روي پايم بگذاري، دستم را اگر در ميان موهايت گم كني، چشم‌هاي بسته‌ات را اگر به من بدوزي، كلام مرا شايد بهتر دريابي. صداي دلخراش خمپاره مي‌خواهد نگذارد كه تو حرف‌هايم را بشنوي. اين جاده قلوه كن شده از گلوله‌هاي نابيناي دشمن، اين تكان‌هاي بي‌وقفه و ناگزير آمبولانس، غرش‌گاه و بي‌گاه هواپيماها و هلي‌كوپترهاي، ريزش بي‌امان گلوله‌ها، نمي‌گذارند كه گوش تو صداي مرا دريابد. اما من با تو سخن مي‌گويم، رساتر از هميشه و تو حرف‌هايم را مي‌شنوي، روشن‌تر از هر روز، به يقين.

آخرین محصولات مشاهده شده