درباره‌‌ی هجوم (نمایش‌نامه)

خيلي از زماني که حتي نمي‌تونستم به پايان به جمله برسم، نمي‌گذره؛ من خودم رو ساعت‌ها با ساده‌ترين سؤالات شکنجه مي‌دادم. [جملاتش را جدا مي‌کند] چرا يکي مي‌گه: «آيا او در حال آمدن است؟» «او» کيه اينجا چه کاري با من داره؟ چرا يکي ميگه: «سروقت»، به جاي اين که بگه سر زمان»؟ من زمان زيادي رو براي فکر کردن به اين چيزها تلف کردم. (مکث) چيزي که مجبورم پيدا کنم معناي يه کلمه نيست، بلکه شکلش و حرکتشه. (مکث) من بيشتر از اين دنبال چيزي نمي‌گردم. (مکث) من فقط مي‌خوام، صبورانه، تو به مکان مثل خط منتظر بمونم. من حواسم رو جمع مي‌کنم. (مکث) هر چه زودتر بايد برم.

آخرین محصولات مشاهده شده