درباره‌‌ی بارش کلاه‌مکزیکی (مجموعه داستان)

كلاه مكزيكي‌اي از آسمان افتاد و در خيابان اصلي شهر جلوي پاي شهردار، پسر عمويش و آدمي بيكار فرود آمد و زن ژاپني طنز نويس آمريكايي را ترك كرد و طنز نويس آمريكايي آنقدر با شكم گرسنه به غذا فكر كرد كه صاعقه ياس از مغزش ژامبون كبابي درست كرد و شهري به هم ريخت و رئيس جمهور ايالات متحده تصميم گرفت شخصا در اين موضوع، كه بدل به يك تراژدي ملي شده بود، دخالت كند، و زن ژاپني هم‌چنان خواب بود، آخه او كه مي‌خوابيد، موهاش هم بلند و ژاپني پيش‌اش مي‌خوابيدند و او نمي‌دانست موهاش هم مي‌خوابند. نورمن ميلر اين وسط چه مي‌كرد، راستي؟

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده