درباره‌‌ی آدم زنده

پاشنه به هم كوفت، سلام نظامي داد، سوار شد و رفت. ماشين اسكورت راه افتاد، الملازم بوق خداحافظي زد و دست جنباند. مردك! الملازم چلغوز! انگار با پسر عمه‌اش خداحافظي مي‌كند. يك قدري آدم باش! پوزخند زدم و گفتم خدمتش خواهم رسيد.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده