درباره‌‌ی پل

بارسقيان اين رمان را حاصل رابطه دوستانه و خصمانه خود با غلامحسين دولت آبادي مي خواند و مي گويد: داستان پل، از تضادهاي ما دو نفر شكل مي گيرد، داستان يك روز از زندگي شخصيت اصلي قصه است و تمام اتفاقات و روزمرگي هايي كه براي او اتفاق مي افتد. پنج شنبه بيست وچهارم مرداد 1392. تهران روز گرمي را قرار است پشت سر بگذارد. در اين روز گرم ما شاهد يك روز از زندگي آدم هاي اين شهر هستيم. آدم هايي كه موفقيت يكي شان، شكست ديگري است. پل هايي كه بايد آد م ها را بهم وصل كند، آدم ها را از هم دور مي كند. در كنار هر كدام از اين پل ها داستان هايي رخ مي دهد. داستان هايي كه از صبح گرم تابستاني شروع مي شود و تا آخرين ساعات شب طول مي كشد.

آخرین محصولات مشاهده شده