درباره‌‌ی پالیکوشکا (مجموعه داستان)

افراد حاضر در محل تعريف مي‌كردند: ايليت با همان طنابي كه از گهواره باز شده بود، حال با پيراهني و شلواري به تن و با كلاهي از سر افتاده، از تير آويزان بود. پاهايش نزديك به زمين، اما آثار و نشانه‌اي از حيات در او ديده نمي‌شد. آپولينا كه در بهت و حيرت غرق بود براي چندمين بار به طرف پله‌ها دويد، ولي او را به محوطه راه ندادند. دختر بچه‌اي فرياد زد: «مادر جان، سمگا خفه شد!»

آخرین محصولات مشاهده شده