درباره‌‌ی سکوت و داستان‌های دیگر (مجموعه داستان)

مرد گفت:«خانم محترم قبول كنيد كه ما نمي‌توانيم هر دو، شب را در اين اتاق به سر ببريم. بهترين كار اين است كه شما از پذيرش بخواهيد...» زن با لحن صلح‌جويانه‌اي جواب داد:«كسي نيست.» مرد پرسيد:«كجا كسي نيست؟» زن درمانده گفت:«هيچ‌جا. هيچ‌جا كسي نيست. در اين هتل پرنده پر نمي‌زند. جاي مسخره‌اي است. انگار همه مرده‌اند.»

آخرین محصولات مشاهده شده