درباره‌‌ی غول مدفون

در داخل حفره، موقعيت و حالت پيكر اژدها هيچ تغييري نكرده بود: اگر هم حواس حيوان با نزديك شدن بيگانه‌ها به او هشدار داده بود ـ و به خصوص، غريبه‌اي كه به داخل حفره مي‌رفت ـ هيچ واكنشي كه گوياي هوشياري كوئريگ باشد ديده نمي‌شد. آيا حال مهره‌هاي پشت حيوان بود كه شديدتر از قبل بالا و پايين مي‌رفت؟ آيا در باز و بسته شدن آن چشم با روكش عجيبش هوشياري جديدي محسوس بود؟ اكسل مطمئن نبود. اما همان‌طور كه به آن موجود خيره شده بود، به فكرش رسيد كه آن بوته وليك ـ تنها موجود زنده ديگر در حفره ـ براي آن موجود منشا آرامش بسيار شده بود، و حتي حال در ذهنش به سمت آن بوته دست دراز مي‌كرد. اكسل متوجه شد كه اين تصور خيالي بيش نيست، اما هر چه بيشتر نگاه مي‌كرد، آن تصور به نظرش واقعي‌تر مي‌آمد. چطور آن بوته تك آن‌جا روييده بود؟ آيا كار خود مرلين نبود تا آن موجود همراهي داشته باشد؟

آخرین محصولات مشاهده شده