گراهام گرين يکي از مشهورترين نويسندگان انگليسي است که نتيجه‌ي سالها فعاليت او در اين عرصه، تعداد زيادي رمان، مجموعه داستان، سفرنامه، فيلمنامه و نمايش‌نامه است. گرين يکي از موفق‌ترين نويسندگان نسل خودش به شمار مي‌رود و نامزدي‌ براي جايزه نوبل از جمله افتخارات او محسوب مي‌شود. بيشتر رمان‌ها و بسياري از نمايشنامه‌ها و داستان‌هاي کوتاه گراهام گرين براي ساخت فيلم مورد اقتباس قرار گرفتند که جوايزي را نيز براي وي در پي داشته‌اند. از جمله معروف‌ترين آثار وي مي‌توان به مرد سوم، صخره برايتون، اسلحه‌اي براي فروش، مامور ما در هاوانا و مامور معتمد اشاره کرد. فضاي داستان‌هاي گرين به شدت تحت‌تاثير تجارب دوران کودکي و رنج‌هاي دوران جواني‌اش شکل گرفته است. همچنين از زماني که به دين کاتوليك گرويد و گرايشي عميق و پايدار نسبت به آن پيدا کرد، بُعد مذهبي آثارش اهميت زيادي پيدا کرد و در بعضي آثارش نقش پُررنگ مذهب را به خوبي مي‌توان مشاهده کرد. شخصيت‌هاي داستان‌هاي گرين اغلب در دنيايي سرشار از فساد به سر مي‌برند. او به خوبي واقعيت سياه و زشت زندگي را به مخاطب نشان مي‌دهد و تلاش مي‌کند تنزل افراد در اين دنيا را براي مخاطب باورپذير جلوه دهد. وقايع داستان "مامور معتمد" در کشور انگلستان مي‌گذرد. شخصيت محوري داستان، مردي بي‌نام و نشان است که همواره احساس بيگانگي و تنهايي مي‌کند. او براي نجات کشورش که درگير جنگ داخلي است (نام کشور در داستان ذکر نمي‌شود)، به انگلستان مي‌رود تا ذغال‌سنگ را که قيمت گزافي پيدا کرده است، خريداري کند. وي درصدد است با صاحبان يکي از معادن ذغال‌سنگ مذاکره کرده و با آنها قرارداد ببندد. همزمان شخص ديگري از طرف شورشيان نيز مامور مي‌شود تا مانع کار او شود. در اين ميان شخصيت اصلي داستان در فضاي بي‌اعتمادي نسبت به هموطنان خود و همه کساني که با آنها روبرو مي‌شود، قرار مي‌گيرد. زمينه جنايي - جاسوسي داستان مي‌تواند بسيار مورد توجه علاقه‌مندان اين ژانر قرار بگيرد. گرين در قالب اين داستان مهيج و پرکشش به مفاهيمي مانند اعتماد، عشق، صداقت و انسانيت مي‌پردازد و معتقد است که در اين جهان سراسر ريا و دروغ، با پايبندي به اصول انساني و اخلاقي -هر چند به سختي- مي‌توان از اطرافيان خود متمايز بود. اين رمان در سال 1939 منتشر شد و در سال 1945 فيلمي به همين نام با اقتباس از داستان اين کتاب ساخته شد. فيلمي به کارگرداني هرمان شوملين و بازي لورن باکال و شارل بوآيه.