دربارهی رودخانه تمبی (مجموعه داستان)
همين جا. اولين بار همين جا ديدمش. تو يكي از همين خونهها داشت تنيس بازي ميكرد. بلوز و شلوارك سفيد با كفشهاي كتاني. موهاي طلايي بلندش تاپايين كمرش ميرسيد. انگار ديروز بود. ضربه كه ميزد و دنبال توپ ميدويد همه جاش ميرقصيد، مثل غزال بود.
بعد نشونش دادم.
آره به همون نكبت خبرچين.
رفته بود تو فكر. نميدونستم.
يعني اصلا فكرشو نميكردم.
ديدم كه ازم فاصله گرفت. بفهمي نفهمي همونجا بود كه حس كردم داره چپ ميافته.
گفتم چند جمله انگليسي يادم بده.
بدجوري نگام كرد. خيالم راحت بود بخاطر قيافه ناجور و دماغ كوفتهش به اون اعتنايي نميكنه.
گفتم انگليسي بلدي كه بلدي، يعني چي ميخواي بگي كه خرابم كني؟ فقط يادم بده بگم فايز ميخونم به يادش، بلال بلال ميكنم براش. بگم راننده پدرشم. بگم انگليسي ميخوام ياد بگيرم. بگم سيكلمو ميگيرم. بگم رانندگيم عاليه.بگم...
كد كالا | 245385 |
زبان | فارسی |
نویسنده | بهروز ناصری |
سال چاپ | 1398 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 96 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 13 * 19.9 * 0.7 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 81 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.