درباره‌‌ی باغ آلبالو (نمایش‌نامه)

در اين نمايشنامه، وضعيت خانواده خانم رانوسکي رو به ورشکستگي و افول است. حال آن‌ها از دار دنيا تنها يک باغ آلبالوي خاطره‌انگيز دارند که بايد در اين راه به حراج گذاشته شود. فروش اين باغ، پشت سر گذاشتن و فراموشي خاطرات گذشته است. مالک باغ، رانوسکي، با وجود دلبستگي شديدي که به باغ دارد هيچ نوع مقاومتي در برابر فروش باغ نشان نمي‌دهد، بلکه تنها از عاجز بودنش در مقابل فراموش کردن خاطرات گذشته رنج مي‌برد. او نمي‌تواند با گذشته خاطرات خود وداع بگويد و اين بزرگ‌ترين رنج اوست. صحبت از عجز و ناتواني است که نقطه اشتراک تمام کاراکترهاي داستان است. انگار که همه نيرو اراده خود را بکلي از کف داده‌اند. اگر دقت کنيم مي‌بينيم که همه به نوعي عاجزند، هرکسي در مقابل چيزي. رانوسکي در مقابلِ از دست دادن، برادرش در مقابلِ بي‌هدفي زندگي، واريا در مقابل عشقي که ابراز نمي‌کند، و نوکرشان در مقابلِ مرگِ خويش.

آخرین محصولات مشاهده شده