درباره‌‌ی 3 نامه و 1 قصه و چند داستان دیگر (مجموعه داستان)

وجنات شگفت‌زده‌اش ديدن دارد، وقتي كه كناردستي من در نهايت به نقطه محاسبه شده مي‌رسد و چيزي را لمس نمي‌كند جز هيچ. هيچ هيچ! كفش شماره چهل و پنجش تنها و بي‌كس شده. ديگر طاقت نمي‌آورد. ابتدا به زمين نگاه مي‌اندازد، بعد به پاي من. من همچنان غرق در افكار خود با عروسك‌هايم بازي مي‌كنم و طرف كم‌كم متوجه مي‌شود داستان از چه قرار است...

آخرین محصولات مشاهده شده