درباره‌‌ی 1 نوع لبخند

لبخندزنان رو كرد به من و ازم خواست باهاش برقصم. مرا در آغوش گرفت و با ملاطفت سرم را به چانه‌اش تكيه داد و با هم رقصيديم. خيلي آگاه و هشيار بودم به بدنش كه نزديك بدم خودم بود. گفت : «همه اين آدم‌ها حوصله‌ات را سر مي‌برند، مگر نه؟ زن‌ها فقط بلدند يك‌ريز ور بزنند.» گفتم: «من هيچ وقت به يك كاباره واقعي نرفته‌ام. بهت زده شده‌ام.» خنده‌اش گرفت: « چقدر تو عجيبي، دومينيك. سرگرمم مي‌كني. بيا برويم يك جاي ديگر و حرف بزنيم.»

آخرین محصولات مشاهده شده