درباره‌‌ی 1 روز مناسب برای شنای قورباغه (مجموعه داستان)

رخت سياه اگر قامت كشيده‌اي را بپوشاند و قطره‌هاي اشك چشمان سياه ‌درشتي را سرخ كند و مژه‌هاي بلندي را به هم بچسباند چاره‌اي نمي‌ماند الا عاشق شدن رعنا سياه پوشيده. اشك به پهناي صورتش جاري است. چشمان سياهش سرخ ‌سرخ هستند و مژه‌هاي بلندش به‌هم چسبيده‌اند... طوري خدا را صدا مي‌زند كه تنم مي‌لرزد و همراهش گريه مي‌كنم. بعد اسم مسعود را فرياد مي‌زند. حسادت مي‌كنم. خودم را در قامت مسعود كه نه، در هيات چه‌گوارا مي‌بينم. مي‌خواهم تنم را با گلوله سوراخ سوراخ كنند و زني دوستم داشته باشد و از ته دل اسمم را فرياد بزند.

آخرین محصولات مشاهده شده