در بخشي از کتاب «گلّه» مي‌خوانيد: «آنچه من "نظريه گلّه" ناميده‌ام ايده‌اي سست يا دمدمي‌مزاج‌گونه، يا ادعايي بدون پشتيباني يا شواهد نيست. پيشرفت‌هاي زيادي در علوم پزشکي و رفتاري در پي آشکارکردن حقيقتي عميق از طبيعت گلّه‌اي ما هستند. از رشته‌هاي جديدتر علم عصب‌شناسي، اکونوفيزيک، روانشناسي فرگشتي و هندسه شبکه مشخص مي‌شود که ما انسان‌ها ظاهراً به طور منحصربه‌فرد به صورت حيوانات گلّه‌اي، به‌هم‌وابسته و تعاملي خلق شده‌ايم و استعداد فوق‌تصوري در تعامل بين انسان با انسان داريم که نتايج اين تعامل دنياي ما را شکل داده است و در آينده هم به همين صورت ادامه خواهد يافت. اين ديدگاه براي افرادي مثل ما که سعي در تغيير رفتار توده‌اي داريم بسيار نويدبخش است. تصور کنيد مي‌توانستيم با اين قدرت بنيادين طبيعت بشر ارتباط برقرار کنيم تا تغييراتي را که به دنبالش هستيم، حاصل کنيم، چه در کسب‌وکار، چه در بازاريابي و چه در سياست عمومي! با اين‌حال، حواس‌تان باشد! گرچه اين کتاب از مثال‌هاي بسيار زيادي براي روشنگري استفاده خواهد کرد، اما هنوز تلاش زيادي بايد صورت گيرد تا بتوانيم براي تغيير رفتار توده‌اي از اين بينش‌ها استفاده کنيم و همهمه‌هاي حواس‌پرت‌کن زيادي به‌خصوص حول ايده بازاريابي کلامي وجود دارند.»