درباره‌‌ی پیله تنهایی عشق

موهاشو از تو صورتش كنار زدم، گفتم باشه خوشگل خانوم و خم شدم بوسيدمش. با صداي شوهر مستاجر بالايي روبرو شدم. سلام كرد. خواستم به روي خودم نياورم و فقط برگردم نگاهش كنم. ازش متنفرم بودم. اينو خودش از رفتار سردم فهميده بود. از اينكه اينقدر وقيح بود، ازش بدم مي‌اومد. با اين كه زنش كنارش بود، ولي بازم به چشم چرونيش ادامه مي‌داد.

آخرین محصولات مشاهده شده