درباره‌‌ی پرنده‌ها دیگر نمی‌ترسند

نيلفر غير منتظره دست‌هاي نرگيز را در دست گرفت. دست‌هاي نيلفرگرم است. اولين بار است كه كسي بي هيچ دليلي داستان زندگي‌اش را براي او بازگو مي‌كند و با صميميت دست‌هايش را مي‌فشارد. گويي سال‌هاي سال است كه اين دست‌ها به دنبال هم‌ديگر مي‌گشتند و از نگاه نرگيز، نيلفر به چراغي درون دايره‌ي بزرگي مي‌ماند كه نورش را در اطراف پخش مي كند و نرگيز قادر نيست خود را از تاثير آن رها سازد. حالا كه حرف‌هاي نيلفر را شنيده، مي‌تواند بي هيچ هراسي برگردد و به آن‌چه پشت سر گذاشته نگاهي بيندازد و خوب را از بد، تلخ را از شيرين سوا كند. حتي مي‌تواند رفتارهاي غلط سليمان را ببخشد. نيلفر با روايت زندگي‌اش چند و چون انسان بودن و آغاز و ادامه‌ي مسير را براي نرگيز روايت كرده است.

آخرین محصولات مشاهده شده