درباره‌‌ی هگل و هستی‌شناسی قدرت (ساختار سطله اجتماعی در سرمایه‌داری)

تلاش هاي اخير براي احياي فلسفه ي اجتماعي و سياسي هگل به طور معمول از دو جهت محدود است نخست به دليل تمرکزشان بر فلسفه ي حق هگل؛ و دوم به دليل چارچوب تفسيريشان که تا حد زيادي متأثر از ليبراليسم است. آرش اباذري با به چالش کشيدن اين روند نشان مي دهد که جايگاه حقيقي نظريه ي اجتماعي انتقادي هگل را بايد در هستي شناسي او به ويژه در «منطق ذاتِ » كتاب علم منطق ـــــ جست وجو کرد. اباذري با به کار بردن نظريه هاي مارکس و آدورنو سويه ي انتقادي مستتر در منطق هگل را آشکار مي کند. او استدلال مي کند که سلطه ي اجتماعي در سرمايه داري با ميانجي توهم برابري و آزادي برقرار مي شود؛ نشان مي دهد که چگونـه روابط تضاد مبناي پلوراليسم ظاهري در سرمايه داري است؛ و عميق ترين مبناي سلطه، يعني تماميت مناسبات اجتماعي سرمايه داري را به تفصيل شرح مي دهد. روي هم رفته کتاب او نشان مي دهد که منطق هگل مي تواند و بايد از ديدگاهي سياسي خوانده شود.

آخرین محصولات مشاهده شده