درباره‌‌ی هنگامه‌ای برخاست

دلم انگار از قله‌اي به پايين پرتش كرده باشند، فروريخت. من كه نمي‌دانستم دليل حسام از قبول‌ كردن اين عقد چيست، پس چرا قلبم از ناراحتي در حال كنده شدن بود. ناخواسته به سمت حسام چرخيدم و مستقيم نگاهش كردم. حسام چشم‌هايش را بسته بودو انگار داشت با خودش حرف مي‌زد.

آخرین محصولات مشاهده شده