دربارهی نقاب
با باز شدن يکدفعهاي در رژ لب توي دستم ميماند و سرم سمت در برميگردد… با ديدن مرد پراخم و عصبي که در چارچوپ در ايستاده و نفسنفس زنان نگاهم ميکند کامل و ترسيده سمت در برميگردم… گيج نگاهش ميکنم… بيپلک زدن نگاهم ميکند… قد بلند و چهارشانه… هيکل بزرگش باعث ميشود بدون اراده ترس وجودم را بگيرد.. دو قدم جلو ميايد… بدون اينکه برگردد دستش را پشت سرش ميبرد.
و همزمان با کوبيده شدن در چشمهايم بسته ميشود…ترسيده نگاهش ميکنم اما خودم را نميبازم: – به شما ياد ندادن واسه ورود به اتاق در بزنيد؟ جلو ميآيد… حتي شک دارم اين مرد حالتعادي داشته باشد… بوي عطرش گيجم ميکند… ميترسم اما نشان نميدهم: – با شمام آقاي محترم.. چيکار داريد اينجا؟
| كد كالا | 261541 |
| زبان | فارسی |
| نویسنده | فاطمه خاوریان |
| سال چاپ | 1400 |
| نوبت چاپ | 1 |
| تعداد صفحات | 762 |
| قطع | رقعی |
| ابعاد | 14.5 * 21.5 * 3 |
| نوع جلد | شومیز |
| وزن | 726 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.