درباره‌‌ی مه زاد 3 (قهرمان دوران ها)

وين به امپراتوري نهايي پايان داد و آزادي را به اسکاها پيشکش‌ کرد. ولي کشته‌شدن لرد فرمانروا دوباره پاي ژرفنا را به دنيا باز کرد. حالا انبوه مه طغيان مي‌کند، زلزله‌ها بيشتر و مهيب‌تر مي‌شوند و بشر تا لبه‌ي پرتگاه فاصله‌ي چنداني ندارد. نکند وين فريب ژرفنا را خورده باشد؟ چرا که لرد فرمانروا در آن دم آخر وين را سرزنش کرد که همه‌کس و همه‌چيز را به کام نابودي کشانده. بايد مي‌گذاشت الند بر لب چشمه‌ي معراج جان بدهد و مه‌زادي نشود که در پي يافتن غايت انديشه‌هاي لرد فرمانرواست؟ نابودي چون ناظري همه‌جاحاضر چشم به وين و الند و سيزد و ديگران دوخته؛ به هرچه مي‌گويند و هرچه مي‌نويسند. چه مي‌شود کرد؟ بايد به انتظار نجات‌يافته‌اي نشست و يا به اعتماد دل خوش کرد؟ ناقوس نابودي به صدا درآمده. وقتي نمانده. هرکه مي‌تواند بايد از خويش برون آيد و کاري بکند.

آخرین محصولات مشاهده شده