درباره‌‌ی مناظره رورتی و سرل (همراه با 2 جستار دیگر درباره نسبی‌انگاری)

هجمه را نخست جان سرل آغاز کرد: در سال 1993، مقاله‌اي با عنوان «عقلانيت و واقع‌گرايي، چه چيزي در مخاطره است؟» منتشر کرد و ضمن بازتشريح اصول و آموزه‌هاي بنيادين «سنت عقلانيت غربي»، به‌صراحت از وضعيت «پست‌مدرن» حاکم بر دانشگاه‌هاي امريکا انتقاد کرد. سرل فضاي حاکم بر دپارتمان‌هاي علوم انساني را خيانتي آشکار به رسالت کهن نهاد دانشگاه دانست. در پاسخ به تحدي سرل، ريچارد رورتي، يک سال بعد، در 1994، مقاله‌اي با عنوان «آيا آزادي آکادميک پيش‌فرض‌هاي فلسفي دارد؟» به چاپ رساند. آن‌چه در رابطه با اصول موضوعه و آرمان‌هايي که سرل برشمرده بود موجب تشويش رورتي مي‌شد، نه خود اين اصول و آرمان‌ها که ميل به بتواره‌سازي و تاريخ‌زدايي از آن‌ها بود، ميل به اينکه قراردادهاي نهادِ دانشگاه را چيزي فراتر از يک مجموعه ابزار تاکنون سودمند تلقي کنيم. در پي پاسخ رورتي، ردوبدل‌هاي نظري بيشتري ميان دو فيلسوف درگرفت که درنهايت، در سال 1997، به مناظره‌اي تمام‌عيار ميان اين دو انديشمند انجاميد. آن‌چه اين مناظره را در تاريخ فلسفه معاصر متمايز مي‌کند تقابل سقراط در برابر پروتاگوراس، نسبي‌انگاري در دو قطب کهن انديشه – در کسوت دو نماينده فرهيخته و مطلع از هر قطب برابر مطلق‌انگاري – است. در ميانه‌هاي مناظره، مباحثه سرل و رورتي بر سر نظريه مطابقت صدق يکي از دقيق‌ترين و چالش‌برانگيزترين مواجهه‌هاي دو سنت فکري متخاصم بر سر حقيقت (صدق) است.

آخرین محصولات مشاهده شده