در گوشه‌اي از صحنه، همسر تماشاگر معترض در حال نشست و برخاست است. چند كتاب، بسته‌بندي شده در كنار اوست. روي كتاب‌ها، گوشي همراه قرار دارد. همسر تماشاگر روي ترزو مي‌ايستد. وكيل به عقربه‌هاي ترازو نگاه مي‌كند. همسر: مي‌تونم ببينمش. وكيل: حرفش هم نزنيد. همسر: دلم براش تنگ شده. وكيل: قضيه ”سين هه“چيه؟ همسر: هيچ قضيه‌اي نيست كه اينقدر بزرگش كردن.....”سين هه“ حرف اول اسم و فاميل شوهرمه. وكيل: همين؟ همسر: همين.