درباره‌‌ی کفش بلورین (کتاب‌های طلایی 2) داستان کوتاه

در زمان قديم، همان وقتي که در دنيا جن و پري فراوان بود، دختري زيبا و دوست‌داشتني به اسم سيندرلا زندگي مي‌کرد. او دو خواهر ناتني داشت که هر دو زشت بودند و به او خيلي حسودي مي‌کردند. آن‌ها هيچ‌وقت اجازه نمي‌دادند که سيندرلا بفهمد چقدر زيباست. به او لباس‌هاي پاره مي‌پوشاندند و مجبورش مي‌کردند تمام کارهاي سخت قصري را که در آن زندگي مي‌کردند، انجام دهد. سيندرلا اتاق مخصوص به‌خودش نداشت و هر روز غروب وقتي که کارهايش را انجام مي‌داد روي خاکسترهاي اجاق آشپزخانه مي‌نشست و شب‌ها هم همانجا مي‌خوابيد و هميشه مثل دو ناخواهري زشتش آرزو داشت که به يک مجلس رقص برود.

آخرین محصولات مشاهده شده