دربارهی قصر یخ
چهرهاي سپيد و جوان در دل تاريكي راه ميپيمود: سيس، دختر يازده ساله. پاييز و ديروقت بود: بعدازظهر بود ولي تاريكي شب پخش شده بود. چنان خشكه سرمايي بود كه سنگ را ميشكافت. چند ستاره ديده ميشد ولي از ماه اثري نبود، و هنوز برفي هم نباريده بود تا اندك روشنايي به بار آورد. با وجود ستارگان، ظلمت غليظ و فشرده بود. در هر سو تنها جنگل فرورفته در سكوت و مرگ و هر چيز زندهاي كه در سرماي جنگل ميتوانست وجود داشته باشد حضور داشت.
محصولات مرتبط
نشر نقره
آسیمههای معنا (بررسی دیدگاههای عبدالقاهر جرجانی پیرامون زبان نظریه ادبی و هرمنوتیک)
73,000 تومان