درباره‌‌ی غیرممکن

فيدو خيلي دلش مي‌خواهد برود کنار دريا، اما اقيانوس خيلي از خانه‌اش دور است. او آهي مي‌کشد: "غيرممکن است!" يکهو سروکله ي کربي پيدا مي‌شود. او براي اينکه به خانه‌اي برگردد، به کمک فيدو نياز دارد. آيا فيدو به آرزويش مي رسد؟ يعني اقيانوس را مي‌بيند؟

آخرین محصولات مشاهده شده