درباره‌‌ی عکس سلفی با مرده (مجموعه داستان)

حالتي توي چهره پيرمرد بود كه توي سايه‌روشن‌هاي سياه‌قلم روي كاغذ درنمي‌آمد. چهره پيرمرد هر لحظه داشت سرد و خاموش مي‌شد و چيزي انگار ته‌مانده رنگي را كه توي صورتش بود، مي‌ليسيد و به جاي آن سفيدي سردي مي‌دويد روي پوستش. گيج و منگ داشتم سعي مي‌كردم چهره پيرمرد را با نوك مداد روي كاغذ سفيد سنجاق كنم.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده