درباره‌‌ی تعالی اگو (به انضمام مقدمه هستی و نیستی)

نظريه‌پردازان چپ افراطي گاهي اوقات بر پديده‌شناسي خرده گرفته‌اند كه گونه‌اي ايدئاليسم است و واقعيت را در سيلاب‌ ايده‌ها غرق مي‌كند. اما اگر ايدئاليسم فلسفه‌ي بدون شر آقاي برونشويگ باشد، اگر ايدئاليسم فلسفه‌اي باشد كه تلاشش براي هضم و جذب ذهني هيچ‌گاه به مقاومت بيروني بر نمي‌خورد، فلسفه‌اي كه در آن رنج و گرسنگي و جنگ در گونه‌اي فرايند كند وحدت بخشيدن ايده‌ها رقيق مي‌شوند، هيچ‌چيز نامنصفانه‌تر از اين نيست كه پديده‌شناسان را ايدئاليست بخوانيم. برعكس، قرن‌هاست كه در فلسفه جرياني تا بدين‌ پايه رئاليست را شاهد نبوده‌ايم. پديده‌شناسان دوباره انسان را غرق جهان كرده‌اند و به اضطراب‌ها و رنج‌هاي او و همچنين به شورش‌هايش تمام سنگيني‌شان را بازگردانده‌اند. متأسفانه، تا وقتي «من» ساختار آگاهي باقي بماند، همچنان مي‌توان بر پديده‌شناسي خرده گرفت كه يك «آموزه-پناهگاه» است و قطعه‌اي از انسان را از جهان بيرون مي‌كشد و با اين كار توجه را از مسائل حقيقي منحرف مي‌كند. به نظر من اين خرده‌گيري ناموجه خواهد شد اگر اگو به هستنده‌اي دقيقا معاصر جهان تبديل شود كه وجودش همان ويژگي‌هاي ذاتي جهان را دارد. همواره به نظر من چنين رسيده است كه فرضيه‌ي كار- پيش‌بري به ثمربخشي ماترياليسم تاريخي به هيچ وجه نيازي به فرض پوچي كه عبارت است از ماترياليسم متافيزيكي ندارد. در واقع، براي اين‌كه شبه‌ارزش‌هاي ذهني محو شوند و اخلاق دوباره در واقعيت بنيان پيدا كند، هيچ ضرورتي ندارد كه ابژه بر سوژه مقدم باشد. كافي‌ست كه (اگو) معاصر جهان باشد و دوگانگي سوژه-ابژه، كه دوگانگي‌اي صرفا منطقي است، براي هميشه از ميان دل‌مشغولي‌هاي فلسفي ناپديد شود. جهان (اگو) را، و (اگو) جهان را نيافريده است، بلكه هر دو ابژه‌هايي براي آگاهي مطلق و غيرشخصي‌اند، و با اين آگاهي‌ست كه اگو و جهان با يكديگر در پيوند قرار مي‌گيرند. براي بنيان‌نهادن يك اخلاق و سياست مطالقا ايجابي به نحو فلسفي، به چيزي بيش از اين نياز نيست.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده