درباره‌‌ی شنبه گلوریا

دفترچه‌ام را در آوردم و شروع کردم به نوشتن خيال‌پردازي‌هايم تا وقتي به خانه برگشتيم آن‌ها را برايش بخوانم، تا وقتي به خانه برگشتيم آن‌ها را براي خودم بخوانم. وقتي به خانه برگشتيم... چه خوش آهنگ بود و چه دور، دور مثل فاصله‌ات از يازده سالگي تا اولين عاشقي، يا از بيست سالگي تا رماتيسم، يا از همين ديروز تا مرگ. ما گوشه‌ي دنجي از قاره‌ي آمريکاييم که در آن نه نفت پيدا مي‌شود، نه سرخ‌پوست، نه ماده‌ي معدني، نه آتشفشان و نه حتي ارتشي که کودتا کند. ما کشور کوچک داستان کوتاهيم.

آخرین محصولات مشاهده شده