با سرعت از بين دو ماشين مقابل لايي کشيدم. صداي گوش خراش بوق اعتراض آميز آنها بر روح آشفته ام پنجه کشيد، هربار که نگاهم به ساعت ماشين مي افتاد فشار پايم بر پدال گاز بيشتر مي شد. حس بدي داشتم، از زماني که پوپک با التماس خواستار اين ديدار شده اين حس را پيدا کرده بودم. هرچه سعي کردم از زير بار اين ديدار شانه خالي کنم فايده اي نداشت و در نهايت پوپک پيروز شد. به اجبار قيد مرخصيم را زدم و از باغ بهشت بازگشتم. چه خوش خيال بودم که براي يک هفته استراحت در کنار همسر و دخترم برنامه ريخته بودم. با يه ياد آوردن چهره همسرم دلشوره اي گنگ دلم را چنگ زد. از صبح که به قصد بازگشت سوار ماشين شده بوديم اخم هايش در هم رفته بود. تمام طول راه حتي کلامي حرف نزده و زماني که همراه با دخترم مقابل درب خانه پياده شد با نگاهي که به من انداخت وجودم را لرزاند. نگاهي که هيچ گاه از او نديده بودم. برق نگاهش دلخور و متوقع بود. همان دم آرزو کردم که همراه او به خانه بروم ولي برنامه اين ديدار را چه مي کردم؟ اگر بي خيالش مي شدم، با کنجاويم چه طور کنار مي آمدم؟ از طرف ديگر اين نگاه از همسرم در عين ترس، سخت کنجکاويم را تحريک کرده بود. بايد به همراه پوپک چه کسي را مي ديدم که او نارضايتي اش را با نگاهش بهم اعلام کرده بود. با صداي بوق ممتد اتومبيلي که از او سبقت گرفته بودم به خود آمدم. با ديدن عقربه وحشت زده پا را از روي پدال گاز برداشتم. آن قدر خوش شانس بودم که وقتي پشت چراغ راهنما ماشين را به حرکت در آوردم و کمي جلوتر به خيابان فرعي سمت چپ پيچيدم، آرزو داشتم که قدرت ماورايي داشتم و مي توانستم زودتر بفهمم اين ديدار به خاطر چه و با چه کسي است. تنها چاره هرچه سريع تر رسيدنم بود. تا همان لحظه هم نيم ساعتي تاخير داشتم. وقتي مقابل رستوران طلوع که مقر هميشگي من و پوپک بود رسيدم به زحمت جاي پارکي پيدا کردم. نماي شيشه اي رستوران به خاطر دودي بودن قدرت ديد درون آن را نمي داد. مقابل درب ايستادم، در اتوماتيک باز شد. پا به سالن بزرگ رستوران نهادم، بوي متنوع غذاها و موسيقي بي کلامي که در حال پخش بود اولين استقبال کننده ام بود. در حال ديد زدن اطراف خود براي يافتن پوپک بودم. با صدايي که مرا مخاطب قرار داده بود سر برگرداندم. پسرک جوان گارسون رستوران بود که گفت : روزتون بخير، برخلاف هميشه امروز خانم دکتر ميز اون طرف سالن رو رزرو کردن. مدتيه که منتظرتون هستن ، بفرماييد راهنماييتون کنم.