دربارهی امپراطور
عادت كرده بودم زود دل نبندم، زود شاد نشوم، زود دل خوش نكنم... به هيچ چيز و هيچ نشاني كه اگر ميكردم كلاهم پس معركه بود و تا به حال صد بار قافيه را باخته بودم!
زمانه مرا سنگي كرد و مرد بار آورد...
سنگيني حس و نگاهي به خلوت و تنهاييام تلنگر ميزد، چشم چرخاندم و نگاهم در نگاه خيره آن سوي ديوار، داخل قاب پنجرهاي آشنا قفل شد!
دست به سينه زده و طوري كه به يك نقاشي باارزش خيره ميشوند خيره من بود! جوابش را با نگاهي مثل خودش دادم، عميق و سوزاننده... چند لحظه... چند دقيقه، بالاخره چشمهايش را روي هم گذاشت و اعلام شكست كرد!
لبخندي دردآلود روي لبم جا خوش كرد، خلوت اين پنجره ترك برداشته بود...
تركي بيصدا و عميق! قبل از اينكه شيشههاي اين ترك روي سرم آوار شوند بايد ميرفتم.
بيصدا پنجره را بستم و از آن فاصله گرفتم. عادت كرده بودم زود دل خوش نكنم... زود دل نبندم!
كد كالا | 104543 |
زبان | فارسی |
نویسنده | سمیرا سیدی |
سال چاپ | 1396 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 712 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.3 * 21 * 2.8 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 653 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.