درباره‌‌ی درد نهفته

سپيده‌دمان عصر روشن‌گري است. نور عقل تابيدن گرفته است. همه‌جا سخن از فضيلت دانش و عقل است. با پزشكي به نام جيمز داير آشنا مي‌شويم كه خود گرفتار بيماري غريبي است: هيچ درد جسماني‌اي حس نمي‌كند. در عوض حس كنجكاوي علمي او از اوان كودكي بسيار قوي بوده است. همين حس و ويژگي است كه جيمز را به ميانه‌ي معركه قيام گرجستان مي‌كشاند. آوازه‌ي او به عنوان طبيبي حاذق همه‌جا مي‌پچيد. به لحاظ حرفه‌اي كامياب است اما به‌لحاظ شخصي خود را ناكام مي‌يابد. چون درد جسماني حس نمي‌كند، عشق و دل‌سوزي را نيز درك نمي‌كند. سرنوشت او را به سن پترزبورگ مي‌كشاند تا در آن‌جا و در پي تزريق واكسن آبله به ملكه كاترين كبير، با كيفر و در عين حال ناجي خود مواجه شود...

آخرین محصولات مشاهده شده