درباره‌‌ی کار گل

ساعت يازده و نيم بود و برف شديدي مي‌باريد. آن روز صبح همسرم اتومبيل را برده بود، و تا دستم به او مي‌رسيد ظهر مي‌شد. علاقه چنداني به رانندگي ندارم، اما نمي‌دانستم سانتا كلاوس چند تا كيسه كتاب قاچاق خريده و آورده. دشوار مي‌شد دركش كرد. امكان داشت كه بيش از آن كه قادر به حملش باشم آورده باشد.

آخرین محصولات مشاهده شده