درباره‌‌ی خداوند شبان من است

احساس عجيبي داشت، مطمئن بود كه وجهي از شخصيت پدر رازميك را ديده بود كه اختصاص به روحانيون بزرگ و قديسان داشت. چهره پدر با آن هاله لطيف روحاني و اندامي رشيد و بلند، تصوير حقيقي يك مرد خدا بود. با خودش فكر كرد كه هيچ‌ كدام از اعضاي خانواده و حتي اهالي اين ناحيه نمي‌دانند كه پدر رازميك داراي چه روحانيت و مقام بلندي است. براي همه، او كشيشي محترم بود، همين و بس. حتي بعضي جاها زمزمه‌هايي شنيده بود كه مي‌گفتند كشيشي لباس شباني رمه الهي را ترك كند و لباس فرنگي بپوشد حتما از نظر پدر آسماني دور شده است. بدتر از آن اين كه به جاي خدمت در كليسا رفته بالاي تپه مدرسه‌اي ساخته! و به جاي گوش دادن به ساز كليسا، دائما به صداي رودخانه گوش مي‌كند! بايد در ايمان چنين آدمي شك كرد!

آخرین محصولات مشاهده شده