درباره‌‌ی بی‌اجازه

چراغ زمان‌دار راهرو روشن شد و صورتش در تاريكي فرو رفت. كلافه اما آرام مرا عقب راند و بي‌اجازه وارد خانه‌ام شد، همان‌طور كه بي‌اجازه وارد زندگي و قلبم شده بود، همان‌طور كه مرا همراهش سفر برده بود... برايم حرف زده بود... مرا رها كرده و به ديگري سپرده بود.

آخرین محصولات مشاهده شده