درباره‌‌ی بنفشه‌های سراشیب

سحر شده است، از شبگردي برمي‌گردم. راهم شمالي است، از «ارنبويه» مي‌گذرم، باد «آذرين» گزنده و پرسوز مي‌وزد، نيم‌رخ يخ‌زده‌ام را برش مي‌دهد. به آسمان نگاه مي‌كنم باد سقف سياه و چرب بالاي سر را نخ‌نما كرده است. آذرين از شمال‌شرقي مي‌وزد، شهر را، درخت‌هايش را، پنجره‌ها، آنتن‌ها، سيم‌ها و بادگيرهايش را كج مي‌كند، مردم، گياه و چارپا را خم مي‌سازد، هر چه را به سوي گريزگاهش، غرب مي‌تاباند.

آخرین محصولات مشاهده شده