دربارهی بریدگی
يک هفته توي برلين چرخيده بودند و به دوست و ا?شناهاي فريبا سر زده بودند. کنار ديوار هم رفته بودند و عکس انداخته بودند. بعدها که فتاح عکسها را نگاه کرده بود، متوجه ما?موري شده بود که اسلحهبهدست پشت سر ا?نها ايستاده و زل زده تو لنز دوربين.
طي سالها ا?نقدر چهرهي ما?مور را ديده بود که مطمي?ن بود اگر هنوز زنده باشد، ميتواند بشناسدش. تو خيالش روبهروي پيرمردي سفيدمو نشست و بعد از کمي خوشوبش عکس را نشانش ميداد. پيرمرد چشمهايش را تنگ ميکرد و خيرهي عکس ميشد. بعد چند لحظه اشک از گوشهي چشمهايش ميلغزيد روي رگرگهي گونهها. عکس را روي زمين ميانداخت و فتاح را در ا?غوش ميگرفت... هميشه به اينجاها که ميرسيد رشتهي خيالش قطع ميشد. نميدانست چرا پيرمرد بايد او را درا?غوش بگيرد. هيچ دليلي نداشت. اما مطمي?ن بود اگر روزي در ا?ن موقعيت قرار بگيرد، اين اتفاق ميافتد.
كد كالا | 303822 |
زبان | فارسی |
نویسنده | حسین قسامی |
سال چاپ | 1399 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 120 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 13 * 21.4 * 1 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 113 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.