درباره‌‌ی ایدئالیسم هگل (خشنودی‌های خودآ‎گاهی)

«هگل» در وضعيتي حيرت‌انگيز قرار دارد. از يک‌‌سو، با تأثير فلسفي و تاريخي عظيم هگل مواجه‌ايم؛ نامعقول نيست بگوييم بخش اعظمي از آنچه در روال آکادميک رايج تحت عنوان «فلسفه اروپايي معاصر» طبقه‌بندي مي‌شود با هگل آغاز و به درجه زيادي با او مشخص مي‌شود؛ اين تأثير عمدتا ناظر به اقدام هگل است مبني بر طرح مسئله «سوبژکتيويته تاريخي». از سوي ديگر، چنين مي‌نمايد که هگل شمار بسياري از شخصيت‌هاي برجسته عالم انديشه را متقاعد يا از کوره بدر کرده است، بي‌آنکه چيزي به نام اجماع بر سر موضع بنيادي فلسفه هگل در کار باشد. «رابرت پيپين» در ميان هگل‌پژوهان و دوستداران فلسفه هگل و ايدئاليسم آلماني، انديشمند و فيلسوفي نام‌آشناست و کتاب پيش‌رو اکنون يکي از آثار کلاسيک در فلسفه هگل محسوب مي‌شود. روايت يا تفسيري که پيپين در اين کتاب از فلسفه هگل به دست داده است به «تفسير غيرمابعدالطبيعي» از فلسفه هگل شهرت يافته است. با اين‌ حال، پيپين در مقدمه‌اي که بر ترجمه فارسي کتاب نوشته است، مي‌گويد: «به دليل نوشتن اين کتاب به دفاع از تفسيري «کانتي» از ايدئاليسم هگل و خوانشي «غيرمابعدالطبيعي» يا حتي «ضدمابعدالطبيعي» از موضع بنيادي هگل در پديدارشناسي روح و دانش منطق شهرت يافتم. اين‌ها، چنانکه توضيح خواهم داد، توصيف‌هايي بسيار گمراه‌کننده از کار درآمدند».

آخرین محصولات مشاهده شده