درباره‌‌ی چگونه ادبیات بخوانیم

تشخيص اين‌كه منتقدان ادبي درباره شعر و رمان حرف مي‌زنند يا درباره زندگي واقعي، كار چندان راحتي نيست. اين هم مساله خيلي مهمي‌نيست، اما اين روزها اين اتفاق، به كرات مي‌افتد. معمول‌ترين اشتباه دانشجويان ادبيات اين است كه يك‌راست به سراغ پيام‌ يا مضمون شعر يا رمان مي‌روند و به نحوه بيان آن اعتنا نمي‌كنند. چنين قرائتي به معناي ناديده گرفتن «ادبيت» متن است ـ و غرض از ادبيت آن است كه اين نوشته، شعر يا رمان يا نمايش‌نامه است، نه گزارش فرساي خاك در نبراسكا. آثار ادبي ـ سواي گزارشي بودن‌شان ـ فنون بلاغت را به كار مي‌گيرند، و ناگزير، قرائت هشيارانه‌اي را طلب مي‌كنند، يعني بايد گوش به زنگ لحن، حال و هوا يا فضاي داستان، پويايي، ژانر، نحو زبان، دستور زبان، بافت، وزن يا ضرب‌آهنگ، ساختار روايي، نقطه‌گذاري، ابهام و خلاصه، همه آن چيزهايي بود كه زير عنوان «فرم» قرار مي‌گيرند. البته اين هم درست است كه مي‌توان گزارش مربوط به فرسايش خاك در نبراسكا را مثل يك اثر «ادبي» خواند، و اين صرفا بدان معناست كه بايد به نحوه عملكرد زبان كاملا توجه كرد. از نظر برخي نظريه‌پردازان ادبي، همين مقدار كافي‌ست تا نوشته‌اي را به متن ادبي تبديل كند، هر چند، نه در ترازي كه با ليرشاه رقابت كند.

آخرین محصولات مشاهده شده