درباره‌‌ی پرستیژ

غلت زدم. روي دست و زانو‌هايم بلند شدم و مي‌خواستم از نرده بالا بروم كه با تعجب از روي صحنه صدايي شنيدم كه مي‌گفت پرده را پايين بكشند. جلو رفتم، سن را نگاه كردم. پردا در حال پايين آمدن بود، ولي قبل از اين‌كه ديدم را مسدود كند، يك لحظه خودم را بي حركت روي صحنه ديدم، پرستيژم را! وسط دستگاه تسلا محفظ‌هايي تعبيه شده كه هم‌زمان با انتقال، پرستيژ به صورت خودكار درون آن مي‌افتد. بعد بدن قبلي‌ام، پرستيژم، از چشم تماشا‌گران پنهان مي‌شود تا تاثير شعبده‌ را به حداكثر برساند. اين بار، مداخله بورن حتما جلوي كار كردن محفظه را گرفته بود و پرستيژ كاملا جلوي ديد بود!

آخرین محصولات مشاهده شده