درباره‌‌ی معمای کارائیب (گالینگور)

سرگرد مكث كرد و سپس عكس كوچكي را از لابلاي محتويات كيفش بيرون كشيد. به دقت به آن نگريست و گفت: ميل داريد عكس يك قاتل را ببينيد؟ سرگرد داشت عكس را به دست خانم مارپل مي‌داد كه به يك‌باره حركت دستش متوقف شد. انگار خشكش زده بود. بيش از پيش به قورباغه‌اي چاق و چله شباهت پيدا كرده بود. به ظاهر سرگرد پال‌گريو از بالاي شانه راست خانم مارپل شيئي يا شخصي را ديده و ماتش برده بود، دقيقا به همان جهتي نگاه مي‌كرد كه صداي نزديك شدن قدم‌ها از آن سو به گوش مي‌رسيد. اين غير ممكن است. منظورم... سرگرد با عجله همه چيز را در كيفش چپاند و آن را در جيبش گذاشت.

آخرین محصولات مشاهده شده