درباره‌‌ی مرگ در 9:23

همه ما اول از او بدمان مي‌آمد و رفته رفته به خودمان قبولانديم كه مي‌توانيم بدون رودربايستي يا مثلا شرم و حيا دوستش داشته باشيم. ما 4 نفر بوديم، مهرداد، فرهاد، خليل و من. ما بيشتر ساعات بيداريمان پيش هم بوديم. باهم يك‌جا كار مي‌كرديم تو كارگاه نمور و آفتاب‌نديده‌مان كم و بيش با هم اياق بوديم...

آخرین محصولات مشاهده شده