اين كتاب به سه بخش تقسيم شده است. بخش اول بر روي اين موضوع تمركز مي‌كند كه عادت‌ها چگونه در زندگي افراد ظاهر مي‌شوند. اين بخش در مورد عصب‌شناسي شكل‌گيري عادت، چگونگي ساختن عادت‌هاي جديد و تغيير عادت‌هاي قديمي، و روش‌ها بحث مي‌كند، نظير مورد آن، مرد تبليغات است كه مسواك زدن را از يك كار ناشناخته تبديل به يك دغدغه عمومي كرد. دومين قسمت، عادت‌هاي شركت‌ها و سازمان‌هاي موفق را بررسي مي‌كند. اين بخش جزيياتي را ارائه مي‌دهد راجع به اين‌كه چگونه يك مدير اجرايي به نام پاول اونيل ـ قبل از اين‌كه وزير دارايي شود ـ يك كارخانه آلومينيوم كه براي بقاء دست و پا مي‌زد را با تمركز بر روي يك عادت زيربنايي در «ميانگين صنعتي داو جونز» تبديل به توليد‌كننده برتر كرد و اين‌كه چگونه استارباكس با آموزش عادت‌هايي كه براي تقويت قدرت اراده طراحي شده بودند، يك دانش‌آموز ترك تحصيل كرده را تبديل به مديري برتر كرد. قسمت سوم به عادت‌هاي جوامع مي‌نگرد. اين بخش شرح مي‌دهد كه چگونه مارتين لوتر كينگ جي آر، و جنبش‌هاي حقوق مدني تا حدودي از طريق تغيير عادت‌هاي اجتماعي مونتگومري آلاباما، موفق شدند ـ و اين‌كه چرا يك تمركز مشابه به كشيشي جوان به نام ريك وارن كمك كرد تا بزرگ‌ترين كليساي كشور را در دره سادلبك كاليفرنيا بسازد.