پشت پنجره خاورميانه چيزهاي زيادي ديده مي شود كه در واقع ديدني نيست. مثل جنگ، از دست دادن همه عزيزان، خرافه پرستي، افراطي گرايي و قانقاريا... قانقاريا بيداد مي كند. بايد قطع گردد هر آنچه باعث پخش شدن بيماري در كل بدن مي شود. اعتقادات مخرب و انديشه هاي فاسد كه جامعه را دچار قانقاريا كرده. چرك و عفونت باعث مرگ مي شود. شايد قطع كردن اين قسمت سياه شده سال ها زمان ببرد، اما بايد جايي جلوي قانقاريا را گرفت. حسرت حنجره خشك نادياها و جلال ها. تبديل به نفسي سياه شده كه همانند باد در گوش ها نفير مي كشد. كودكاني كه ريشه هاشان را جا گذاشته اند در جايي به نام وطن. كودكاني كه به اندازه همه ماسه هاي كف درياها كشور عوض كردند. براي آن هايي كه چاره اي ندارند جز ماندن و مردن، يا رفتن و تظاهر به زنده ماندن. اما واقعا اين نسل سرخورده چيزي نمي خواستند جز كمي شادي و آرامش و يك زندگي ساده با طعم قورمه پلو.